رابطه عقل و ایمان با فلسفه و دین
همچنین عقل حجت الاهی در نهاد آدمی است و احکام الهی به دو طریق در دسترس آدمی قرار داده شده است: یکی از طریق وحی و متون مقدس و دیگری از طریق عقل؛ بنابراین همان طور که احکام صریح در متون مقدس دارای حجیت و اعتبارند، احکام بدیهی عقلی (اعم از نظری و عملی ) نیز اعتبار دارند؛ به همین دلیل، عقل یکی از منابع احکام دین ،لحاظ شده است؛ از این رو در اسلام هیچگاه تعارض بین عقل و دین وجود ندارد؛ بلکه اگر تعارض هم هست، بین احکام عقلی و احکام نقلی است که آن هم با روش و شیوه خاص حل میشود؛ یعنی همان گونه که دو خبر متعارض را بر اساس ترجیحات باب تعارض حل میکنیم، همین طور هم تعارض حکم عقلی با حکم نقلی را مرتفع می سازیم؛ نتیجه آن که در حوزة اسلام ، به عقل هم در جهت رجوع به دین و هم در مورد کشف احکام دینی، اهمیت بسیاری داده شده است و اصول دین اسلامی را میتوان از طریق استدلال عقلانی مبرهن کرد.
حتی من باید ابتدا چیزی را که تکلیف من است بدانم قبل از این که بتوانم آن را به صورت فرمان الاهی بپذیرم؛ از این رو، اخلاق، اصلاً به دین نیازی ندارد؛ بلکه به برکت عقل عملی محض خود بسنده است (همان: ص3)؛ اما از آن حیث که محسوس کردن مدعیات الزام های اخلاقی بدون تصور خدا و اراده او مشکل است، میتوانیم براساس عقل فقط معتقد شویم که یک تکلیف اخلاقی برای متدین شدن داریم به این معنا که همه تکالیفمان را چنان تلقی کنیم که گویی آنها فرامین خدایند و ما این عمل را به دلیل روح وقوت بخشیدن به نیت و عزم اخلاقی خود انجام میدهیم (همان: ص142)؛ بنابراین خصایص اصلی دین اخلاقی، عقاید جزمی و مناسک مذهبی نیست؛ بلکه تمایل قلبی به انجام همه تکالیف انسانی به صورت فرمان های الاهی است (محمد رضایی، 1379: ص268).
الوین پلانتینگا بر آن است که در گذشته اگر کسی میخواست به وجود خدا اعتقاد یابد، باید به براهین عقلانی اثبات وجود خدا متوسل میشد؛ ولی اکنون او میگوید: میتوان این بینه گرایی را در مورد خدا انکار کرد و با وجود این، به خدا اعتقاد داشت و این اعتقاد هم به طور کامل عقلانی و بجا باشد؛ حتی اگر هیچ برهانی برای آن نداشته باشیم ؛ همان طور که شما میتوانید به نحو کاملاً عقلانی وجود افراد دیگر یا وجود میز و صندلی در مقابل خود را باور داشته باشید، بدون این که برهان و استدلال قاطعی برای آن در اختیارتان باشد؛ البته این بدین معنا نیست که استدلال ، کارگر و مؤثر نیست.
عقل گرایی دینی و توسعه سیاسی
() در باب سیاست و حکومت نیز میتوان گفت که اسلام دینی سیاسی - اجتماعی و قرآن مجید قانون اساسی مدون آن است و مسائلی در باب سعادت و هدایت جامعه در آن آمده است و کمال دین مقتضی است که با همه جانبه نگری نسبت به چگونگی سیستم اجتماعی و سیاسی پیروانش طرح و سخنی داشته باشد؛ اما داشتن طرح و سیستم به این معنی نیست که قالب معین، چارچوب خاص و شکل ویژه و تمام جزییات لازم را پیشبینی کرده باشد، بلکه اصولی مانند ضرورت حاکمیت خداوند متعال بر کلیة قوانین و سیاستها، اهداف و وظایف کلی حکومت، مانند تأمین عدالت، قیام به قسط، نفی ظلم، رعایت حقوق مردم و ایجاد مساوات، اصل استقلال و خود اتکایی، نفی وابستگی به غیر، اصل شورا و توجه به آرای مردم، آزادی اندیشه و منع تفتیش و تحمیل عقیده و بسیاری از اصول دیگر را بیان کرده است اما شیوهها و تاکتیکهای اجرایی تحقق این اصول عالیه را به نخبگان، خرد جمعی و آرای انسانها وا گذاشته است.
() براین اساس، تعیین چگونگی سیاست داخلی و خارجی، شیوة تصمیمگیری سیاسی، شکل حکومت، نحوة تعامل قوا با یکدیگر و اختیارات هریک از آنها، کیفیت سازماندهی گروههای اجتماعی - سیاسی و نحوة تعامل جامعة مدنی با دولت، چگونگی تقسیم کار در ساختارهای اصلی و فرعی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی، تعیین راههای نیل به استقلال همه جانبه و اتخاذ تاکتیکها و استراتژیهاو خط مشیهایی که جامعه را در رسیدن به آن رهنمون میشود، مشخص ساختن برنامههای اقتصادی و اجتماعی مناسب برای بهبود وضعیت معیشت مردم و جامعه و هزاران مسائل سیاسی - اجتماعی دیگر در پرتو اصول و قواعد کلی تعیین شده از سوی شارع مقدس به عهدة عقل بشری و برایند نظرات و دیدگاههای تخصصی کارشناسان و متخصصان و گروههای سیاسی - اجتماعی جامعه است.
تجربۀ دینی از دیدگاه امام خمینی رحمه الله
به نظر نویسنده، پاسخ مثبت است و در واقع نقش فطرت در این زمینه روشن تر است؛ به این معنا که نیازی درونی و عمیق در وجود آدمی هست که همان عشق به کمال مطلق، میل به جمال و جلال و گرایش به امر قدسی است، و وقتی این میل اصیل به گونه ای راستین هدایت نشود و از آبشخور وحی ننوشد، سر از سحر و خرافه و کهانت و اسطوره درمی آورد و به بیراهه می رود؛ همچون حس زیبایی شناختی که اگر توسط حکیمانِ خردمند در جهت رشد و تعالی انسان قرار نگیرد و هنر متعالی و مقدس از آن پدید نیاید، به دست عیّاشانِ بی خرد، وسیلۀ ابتذال و انحطاط و سقوط انسان در دامن شهوات حیوانی می شود. متضایفان دو نسبت هستند که در مفهوم آن ها وابستگی به یکدیگر اخذ شده است و از این رو، همراه با هم تعقّل می شوند و تصور یکی بدون دیگری غیر ممکن است؛ مثلاً بالایی، نسبتی است که سقف به کف دارد (از آن جهت که کف، نسبتِ پایینی به آن دارد) و پایینی هم نسبتی است که کف به سقف دارد (از آن جهت که سقف، بالای آن است)؛ به همین دلیل است که بالایی را بدون پایینی و پایینی را بدون بالایی نمی توان تعقّل کرد و نیز به همین دلیل است که متضایفان، در یک شی ء از جهت واحد جمع نمی شوند؛ زیرا هرگز میان شی ء و خودش نسبت برقرار نمی گردد.
محبتی که در متن هستی افراد و عین واقعیت آن ها است و منشأ اثر می باشد و تلاش و کوشش پی گیر زندگی را تأمین می کند، به یک صورت ذهنی که معلوم بالذات آدمی است، تعلق نمی گیرد، بلکه متعلق آن، واقعیتی است که صور ذهنی انسان نیز در جهت شناخت و کشف آن بسیج می شوند؛ یعنی محبوب بالذات همان معلوم بالعرضی است که واقعیت خارجی است و استدلال نیز در پی آن است که محبوب واقعی را با صرف نظر از تصوری که افراد نسبت به آن دارند، با شناسایی محبوب های کاذب و دروغین و امتیاز از آن ها و یا از طریق شهود مستقیم به دست آورد. و آنچه در این مقام باید دانست آن است که اکتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن و محروم ماندن از برکات وکمالات باطنیۀ آن که موجب سعادت ابدیه، بلکه باعث جوار ربّ العزّه و مرقاة عروج به مقام وصول به وصال محبوب مطلق ـ که غایت آمال اولیا و منتهای آرزوی اصحاب معرفت و ارباب قلوب، بلکه قرّة العین سیّدرسل صلی الله علیه و آله است ـ از اعلی مراتب خسران و زیان کاری است که پس از خروج از این نشئه و ورود در محاسبۀ الهیه موجب حسرت هایی است که عقل ما از ادراک آن عاجز است.
نشست امکان فلسفه دین اسلامی برگزار شد
عضو هیأت علمی پردیس فارابی دانشگاه تهران افزود: گاه این پرسش مطرح می شود که فلسفه دین آیا نگاه درجه دوم است، یا درجه اول؟ آیا فلیسوف دین به دین نگاه تماشاگرانه دارد، یا میتواند نگاه بازیگرانه و ملتزمانه به دین داشته باشد؟ اینجا بحث است که واقعاً نگاه فلسفی با نگاه کلامی چه تفاوتی دارند؟ میگوییم روش عقلی یعنی استدلالهای عقلی که از مقدمات عقلی صفر شروع شده باشد و یک آموزه را تحلیل کند، فلسفه دین است. دکتر برنجکار در بخش دوم سخنان خود ضمن تأکید بر اینکه بیانا و استدلال های اساتید روشن است و مخاطب می تواند به راحتی قضاوت نماید به تبیین بیشتر برخی نکات پرداخت و گفت: اینکه گفته شد دکارت به عقل مشترک (Common sense) معتقد است و می گوید طبق قواعد مشخصی می توان پیش رفت و به حقیقت رسید، درست نیست و در کتاب اعتراضات به این تصریح کرده که عقل مشترک را کنار می گذارد.

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارمین پیش نشست علمی همایش ملی فلسفه دین اسلامی با عنوان «امکان فلسفه دین اسلامی» با حضور و ارائه آقایان دکتر محمد محمدرضایی، حجت الاسلام دکتر علیرضا قائمی نیا، حجت الاسلام دکتر رضا برنجکار و دکتر حسن قنبری روز چهارشنبه مورخ ۲۶ آذرماه جاری در فضای مجازی برگزار شد. اسلام دو آن اسلامی است که ملفوظ و مکتوب شده و تبدیل به کتاب آسمانی قرآن شده است و جملات و عبارات و کلماتی که از زبان پیامبر(ص) در ارتباط با مباحث دین مطرح شده است را شامل میشود و اسلام سه که عبارت از تفاسیر و تفاسیر متعدد و متکثری است که از اسلام در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله از بعد از وفات پیامبر(ص) تا امروز واقع شده است.
«جان هیک» در تعریف فلسفه دین علاوه بر همین تعریف از فسفه دین به نکته ای اشارهای دارد و میگوید درست است امروزه فلسفه دین به این معنا است، اما در گذشته در زمانی فلسفه دین به معنای دفاع فلسفی و عقلی از اعتقادات دینی به کار رفته است و میگوید فلسفه دین به این معنا ادامهدهنده کلام عقلی یا الهیات طبیعی است. قائمی نیا در ادامه افزود: اما در مورد پنجضلعی یا تعابیر پنجگانه ای که دکتر برنجکار از فلسفه دین اسلامی ارائه دادند، به نظر بنده اساساً معانی اول و دوم را قبول نداریم و نمی خواهیم بگوییم که فلسفه دین اسلامی کلام عقلی است و می خواهد از دین دفاع کند یا الهیات است، یا بگوییم فلسفیدن در مورد اسلام است.
- ۰ ۰
- ۰ نظر